شعر های عاشقانه

نوشته هایی که هیچ جایی نمیتونید مثل اونو پیدا کنید

شعر های عاشقانه

نوشته هایی که هیچ جایی نمیتونید مثل اونو پیدا کنید

گم شده ی من

خنده های گمشده ی من

روزهای شاد من

چقد از خانه ی من دور شده ایید

و من از پشت بام خانه ام

به دور دستها مینگرم

ولی هیچ نشانی از تو نیست

نه در خانه ی من

نه در خانه ی همسایه

و نه در شهرمان

وسایه ایی از غم و اندوه تمام شهرمان را در برگرفته

و تمام مردمان شهرمان با کوله باری از غم و اندوه

به راه خود ادامه میدهند

وچه سنگین است

کوله باری از غم ................

بار خدایا

بار خدایا چگونه دلتنگ باشم 

 وقتی در قلبم خانه داری 

 چگونه ناامید باشم  

وقتی همیشه مراقبمی 

 چگونه گناه کنم 

 وقتی ناظر بر تمامی اعمالمی  

چگونه فراموشت کنم 

 وقتی بند بند وجودم رااز وجودت سرشته ایی 

 چگونه کفر گویم 

 وقتی تو مهربان ترین مهربانانی 

 چگونه عاشق شوم  

وقتی که تمام عشقهای دنیا در تو خلاصه میشود 

 از خودم خجالت میکشم  

وقتایی که فراموش میکنم  

همشه کنارمی و تنهام نمیذاری 

 و پیشت از تنهاییام گله میکنم 

 وقتایی که گناه میکنم  

و میگم خب این گناه کوجولو که اشکال نداره  

خدا جونم ببخشید که بعضی وقتا 

 باوجود اینهمه بزرگی باز فراموشت میکنم

دستهایش

به دستهای او نگاه میکنم که میتواند 

 از زمین هزلر ریشه گیاه هرز براورد

ومیتواند از فضا هزار ستاره را به زیر پر دراورد

به دستهای خود نگاه میکنم که از سپیده تا غروب  

هزار کاغذ سپید را سیاه میکند

مرا فریب میدهدتورا فریب میدهد

گناه میکند چرا سپیدراسیاه میکتد چرا؟

چراگناه میکند ؟

دلم میگیرد میمیرد و هیچکس سراغ از ان نمیگیرد

ادعای خداپرستی مان دنیا را سیاه کرده

ولی به یاد نداریم چرا خلق شدیم

غرورمان را بیشتر از ایمان باور داریم

حتی بیشتر از عشق

دلتنگ

دلتنگم

دلتنگ آنکه غرورم را  

فدای خود خواهی هایش کرد

دلتنگ آنکه هرگز نگاهش  

به چشمان عاشقم نبود

دلتنگ آنکه عمیق ترین زخم ها را 

 بر قلبم به یادگار گذاشت

دلتنگ آنکه فرصت کمی 

 برای داشتنش داشتم

دلتنگ آنکه هرگز 

 معنای عشق را نفهمید

دلتنگ  انکه تنها میهمان قلبم بود

گله دارم ، 

از خودم گله دارم

منی که میدانستم وفا و صداقت

جای خود را به خیانت و دورنگی داده

اما باز قلبم را بازیچه هوس کردم

با نگاهی ملتمس از چشمانم میخواهم که ببارند

ببارند و آتش این عشق نافرجام را خاموش کند

شاید زمان بهترین مرحم  

برای قلب شکسته ام باشد

پس از زمان میخواهم هر چه سریع تر بگذرد شاید

مرحمی برای قلب خسته ام باشد

سلام

سلام خدا جونم دوباره من اومدم 

 بایه دنیا دلتنگی

میخوام از اون چیزهایی که 

 یه عمری میدونستم و بهشون عمل نکردم بگم

از اون روزهایی که سرکلاس ازت برام گفتن 

 و منم یاد گرفتم

اما نه برا زندگی فقط برا امتحان آخر ترم

از اون روزهایی که صفحه دلم 

 سیاه و سیاه تر شد

از اون روزهایی که هر روز 

 ازت دور و دور تر شدم

از اون روزهایی که غرق گناه بودم 

 و سعی میکردم یادت نیفتم

از اون روزهایی که دلتنگت بودم 

 ولی دیگه روی بازگشت نداشتم

از اون روزهایی که میخواستم  

جای خالیتو تو زندگیم با دوستام پر کنم  

اما هیچ وقت نشد

ومن روز به روز تنها تر شدم  

و جای خالیتو بیشتر احساس کردم

هر کی اومد دلتنگیام رو کم کنه 

 یه زخم بدتر رو دلم گذاشت و رفت

الان من برگشتم نا امید ودلشکسته  

میدونم مثل همیشه وقتی غم دارم اومدم سراغت

نمیدونم شاید تو هم دلت از من گرفته ،،،،،،،،،،،،،،،،،،،

امروز بعد از مدتها نماز صبح مو خوندم 

 آخه به یه عزیزی قول داده بودم سر نماز صبح دعاش کنم

نمیدونم چند روز چند ماه یا چند سال ازت فاصله گرفتم

امامن میخوام تموم این فاصله ها رو با یه توبه بر دارم

خدا جونم منو میبخشــــــــــــــــــــــــــــی؟؟؟؟؟؟؟