هیچ ستاره ایی در آسمانم نیست
باز بغضم را در گلویم پنهان میکنم
باز هم خنده های تصنعی
و چه تلخ است این ظاهر سازی
ای کاش با هق هقم
یا با فریادم
میتوانستم طلسم این
سکوت و تنهایی را بشکنم
اما هیچ نفسی نیست که گونه هایم را گرم کند
و هیچ شانه ایی پناهگاه هق هقم نیست
درد خود را به که گویم
هیچ کس دلتنگی هایم را نمیشنود
به که گویم؟!
در خود گم شده ام
بغض همه مون تو گلومون خشک شده.
مجبوریم برای خالی نبودن عریضه بیخودی لبخند بزنیم
بغض همه مون تو گلومون خشک شده.
مجبوریم برای خالی نبودن عریضه بیخودی لبخند بزنیم
سلام آیدا جونم
چقدر نوشتی وبلاگت هم عالیه
با چه اسمی لینکت کنم؟
خفه ت میکنم اگه لینکم نکنی؟
بای